تقدیم با ارادت قلبی به پیامبر و اهل بیت طهارت خصوصا حضرت زهرة الزهرا و امام حسن مجتبی (علیهم السلام )

تاریخ علمی ، عرفانی ، اجتماعی عارف حکیم ، سید محمد موسوی معروف به سید صمصام قدس سره

تاریخ علمی ، عرفانی ، اجتماعی عارف حکیم ، سید محمد موسوی معروف به سید صمصام قدس سره

پیشگفتار

در آستانه چهلمین سالگرد عارف الهی ، عاشق و شیفته خاندان «انّما» ،مستغرق انوار خلفای «هل اتی» ، فانی ولایت حضرت امیرالمومنین ، «علی مرتضی» و کسوت خطبا و روضه خوانان سید الشهداء علیهم السلام مرحوم حاج سید محمد موسوی معروف و ملقب به «صمصام» که در هفتم محرم الحرام در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی دار فانی را وداع و به دیار باقی شتافت ، برآن شدیم تا اولین نوشتار خود را در وب سایت (WWW.BAHROLOLOOM.IR ) در بخش مفاخر ، به این شخصیت نامور و عالیمقام اختصاص دهیم تا مطلع این بخش ، با شخصیت این سید عالیمقام مزین گردد شاید دعای وی همراه ما در تبلیغ از ولایت اهل بیت علیهم السلام و دفاع از مکتب تولی و تبری ، باشد.

آنچه در این مقاله می نگرید حاصل مصاحبه با استاد محقق حجت الاسلام والمسلمین حاج سیدمحمدحسین بحرالعلوم میردامادی فرزند حکیم الهی آیت الله حاج سید بحرالعلوم میردامادی قدس سره می باشد که جهت تکمیل کتاب «مقتبسات یا کشکول بحرالعلوم» که تألیف ایشان است تهیه گردید و خلاصه ای از آن را به عنوان اولین مقاله در این وب سایت در بخش مفاخر در منظر خوانندگان و کاربران ارجمند قرار می دهیم.

هیئت تحریریه مؤسسه تحقیقات علوم عقلی و نقلی آیت الله بحرالعلوم میردامادی قدس سره (ولیجه شیعه) و وب سایت بحرالعلوم (WWW.BAHROLOLOOM.IR )

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن و اهلک اعدائهم

 آنچه معروف و مسطور در کتب تاریخ اعلام معاصرین گشته این است که عالم ربانی جناب سید محمد صمصام فرزند عالم صمدانی سید جعفر متولد سال ۱۲۹۰شمسی از سادات موسوی معروف به قلمزن اصفهانی می باشد.
ایشان در خاندان سیادت و روحانیت در محله صرافهای اصفهان به دنیا آمد و چونان اجداد خویش به دروس حوزه علمیه علاقمند گشت و چون دارای استعداد و حافظه ای اعجاب برانگیز بود مراتب تحصیلاتی خود را در علوم مقدماتی و سپس در علوم تخصصی فقهی و فلسفی و عرفانی و … یکی پس از دیگری طی نمود. عده ای معتقدند که ایشان در حوزه علمیه تا شرح لمعه خوانده است و حال آنکه عده ای از کسانیکه حقیر به آنها اعتماد دارم و نام آنها خواهد آمد معتقد بودند که ایشان از لحاظ تحصیلات علوم حوزوی مراتب عالیه را طی نموده است.

حقیر از زبان گهربار پدر عالیمقامم حکیم متأله آیت الله بحرالعلوم میردامادی و همچنین از لسان نورانی عموی پدرم و استاد گرامی ام فقیه حکیم آیت الله حاج سید محمد میردامادی شنیدم که جناب صمصام انس و الفتی با حکیم ربانی و فقیه صمدانی آیت الله حاج سید محمد صالح میردامادی قدس سرهما در درس عالمان نحریر و عارفان بصیر و فقیهان خبیر و حکیمان راستین همچون آیت الله حاج آقا رحیم ارباب رضوان الله علیه حضور داشته است و گاهگاهی که به دیار «سده ماربین» (خمینی شهر) می آمده و میهمان این سید عالیمقام و دیگر از علمای آن دیار می شده است از حکایات ارزنده خود درباره اساتید خود همانند آیت الله ارباب قدس سره مطالب ژرفی را بیان می فرموده است و البته نمی توان از اشراقات ربانی و توفیقات صمدانی در تحصیل علوم وی غفلت نمود چرا که ایشان اگرچه در نزد اهل دنیا و ظاهر بینان دارای ارزش و احترامی نبوده است اما از علوم معنوی که فراتر از علوم تحصیلی بوده برخوردار گشته و ثمره آن را می توان در خدمات مخفی او که بعد از ارتحال ملکوتی اش هویدا شد پیگیری نمایید.

البته نمی توان منکر این حقیقت شد که انسانهای وارسته پیوسته همواره از ریا و خودنمایی بیگانه بوده و دنیا پرستان آنان را مجنون یا ابله خوانده اند و از این مطلب نمی توان غافل شد که اولیاء الهی همواره مخفی هستند و بی ادعا بندگی به درگاه معبود نموده و در زمره کسانی قرار گرفته اند که قدر آنها را خوبان و پاکان می دانند و لاغیر.

احادیث در وصف آنان فراوان است و حضرات معصومین علیهم السلام اینگونه افراد که شیعیان صمیمی هستند را به نیکی یاد نموده اند.همانند حدیث منقول از جناب ابی بصیر که می فرماید:

«أَبِی بَصِیرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَخْفَی أَرْبَعَهً فِی أَرْبَعَهٍ أَخْفَی:


۱- رِضَاهُ فِی طَاعَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ طَاعَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ رِضَاهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ

۲-وَ أَخْفَی سَخَطَهُ فِی مَعْصِیَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ شَیْئاً مِنْ مَعْصِیَتِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ سَخَطُهُ مَعْصِیَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ
۳-وَ أَخْفَی إِجَابَتَهُ فِی دَعْوَتِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَ‏شَیْئاً مِنْ دُعَائِهِ فَرُبَّمَا وَافَقَ إِجَابَتَهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ
۴ -وَ أَخْفَی وَلِیَّهُ فِی عِبَادِهِ فَلَا تَسْتَصْغِرَنَّ عَبْداً مِنْ عَبِیدِ اللَّهِ فَرُبَّمَا یَکُونُ وَلِیَّهُ وَ أَنْتَ لَا تَعْلَمُ.

خداوند متعال چهار چیز را در چهار چیز مخفی نمود.

۱-رضایت خود را در اطاعت از او مخفی کرد پس هیچ یک از دستورات الهی را کوچک مشمارید چه بسا رضایت خدا در آن طاعت نهفته است و چون آن را کوچک شمردیم پس از رضایت خدا نیز محروم خواهیم گشت.

۲-غضب الهی در معصیت نهفته است پس هیچ گناهی را کوچک نشمارید و از همه گناهان پرهیز نمایید چه بسا گناهی که آن را کوچک شمرده اید باعث خشم الهی شود و شما از آن غافل بوده اید.

۳-خداوند اجابت خود را در دعا مخفی نمود پس هیچ دعایی را کوچک نشمارید چه بسا اجابت الهی در آن دعا نهفته بوده و شما از آن بی خبر بوده اید و محروم از اجابت دعا گشته اید.

۴-خداوند اولیاء خود را در بین مردم مخفی نمود پس هیچ بنده ای از بندگان خدا را حقیر ندانید و به چشم حقارت به او نگاه مکنید چه بسا او از اولیاء الهی باشد که شما به او بی حرمتی کرده و حقیرش دانسته اید.» «معنای الاخبار ص۱۱۱- ، وسائل ج۱ص۸۸-  ، کمال الدین،ص۱۷۳»

به چشم عجب و تکبر به خلق نگاه مکن      که بندگان خدا ممکنند در اوباش

آنچه مشهور بین مومنان و محبان اهل بیت علیهم السلام و معروف و متقن بین بعضی از علمای اهل معرفت است آن است که جناب صمصام قدس الله سره از اولیاء الهی بوده که مخفی و بی ادعا به وظایف محوّله عمل می کرده و خود را از دغدغه های اجتماعی که باعث ادعاهای پوچ و واهی شود دور نگه می داشته است و در بعضی از امور شبیه بهلول زمان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می شده است.

البته مخفی نماند که کسی تابحال از اساتید ایشان سخن نگفته است ولی آنچه از تحصیلات علمی ایشان ، مذکور شد ، منحصر به راویان فوق الذکر هم نیست بلکه حقیر از مرحوم آیت الله حاج سید جعفر آیت میردامادی قدس سره (که از اعاظم حوزه علمیه اصفهان و قم و نزیل در تهران و مدفون در خمینی شهر می باشد) شنیدم که وی از پدر خویش یعنی عالم فرزانه آیت الله سید محمد حسین آیت میردامادی که از شاگردان علمای فوق الذکر می باشد ، نقل فرمود که جناب صمصام رضوان الله علیه دروس حوزه را در محضر اساتید همانند آیت الله ارباب قدس سره و دیگران شاگردی نمود اما هیچگاه به این مسأله توجه نداشت که خود را در علوم رسمی عالمی زبردست بداند چرا که وی در همان اوائل ، مجذوب حضرات معصومین علیهم السلام و طریق عرفان آنها گشته و در وادی محبت و شور و عشق الهی علوی قرار گرفت و البته این مطلب را می توانیم از بزرگان دیگر ساکن در استان اصفهان نیز شنیده و پیگیری نماییم که این عالم فرزانه اگر چه به علوم رسمی توجه نکرد اما به آن علوم واقف و آگاه بود.

خوش آمد گل وزان خوشتر نباشد              که در دستت بجز ساغر نباشد

بشوی اوراق اگر همدرس مــایی                کــه علم عشق در دفتر نباشد

البته عده ای دروس رسمی حوزه علمیه را منحصر به مباحث فقه اصغر می دانند و اگر کسی به آن علوم متبحر نگردد را عالم حوزوی نمی خوانند و حال آنکه از دیرباز همواره عالمان حوزه علمیه در طول تاریخ از کسانی بوده اند که جامع فقه اکبر یعنی علوم عقلی و اعتقادی و فقه اوسط یعنی علوم اخلاقی و حقوقی و فقه اصغر یعنی احکام شرعی بوده اند و حتی عالمان حوزه علمیه اصیل شیعه کسانی بوده اند که به علوم طبیعیات و ریاضیات نیز آگاه و مجتهد بوده اند و نظایر آنان را در عصور متقدمه می توانید بیابید نظیر حکما و فقها و فلاسفه و عرفای سترگ و اعجوبه های علم و عرفان ؛ خواجه نصیر طوسی ، حکیم میرداماد ، ابن سینا، شیخ بهایی تا عصر متأخر نظیر آخوند کاشی ، جهانگیرخان قشقایی ، آقا محمد جواد سرجویی بیدآبادی ، حاج آقارحیم ارباب ، حاج میرزا علی آقا شیرازی ، شیخ محمود مفید ، حاج آقا صدر کوپایی ، ملاحسینعلی صدیقین و دیگر از اعاظم علمای ربانی در شهرهای ایران و کشور عراق و … قدس الله اسرارهم و نمی توان به صرف اینکه کسی دروس رسمی فقه و اصول حوزه را به اتمام نرسانده (و تا حد شرح لمعه بنابر نظر محترم عده ای خوانده) ولی در علوم دیگر تلمذ و مطالعه و دقت و تدریس داشته است را از عالمان حوزه ندانیم!

اما آنچه در اینجا ذکر آن ضروری است آن است که بگوییم جناب سید صمصام قدس الله نفسه از کسانی بودکه ناخودآگاه و بدون اراده شخصی ، خرق عادت اجتماعی نمود و بر همه رسومات ملی و محلی پشت پا زده و برای خویش معیشتی بهلول گونه فراهم آورد و به حالتی در انظار عمومی ظهور نمود که مردم به وی بیشتر از دیگران اقبال نمودند و بدین وسیله اسباب خیر برای فقرا و مستمندان و یتیمان و آبرومندان فراهم کرد و شوریده حالی وی باعث جذب مردم به او گردید و بدین وسیله مردم خیرخواه اموال نقدی و غیر نقدی خود را جهت رسیدگی به امور مستمندان در اختیارش قرار می دادند و وی نیز چون از قیل و قال دنیاطلبان و دکان آرایی به نام مذهب مبرا بود و خانه ای محقرانه بدون هیچ تجملاتی داشت و درب منزل وی به روی همه باز بود و همه مردم شاهد و ناظر بی ریایی او بودند پس به او اعتماد نموده و ایشان نیز از اعتماد مردم حسن استفاده کرده و دستگیر مستمندان شد.

 ضمن آنکه ایشان توانست بدین وسیله امر به معروف و نهی از منکر عملی نموده و باعث آگاهی و تنبه غافلان شود ؛ غافلانی که با غرق شدن در ثروت و ریاست از یاد خدا و اولیاء معصوم و مردم مستمند غافل شده بودند.

عارف فرزانه ، سید صمصام از معدود افرادی بود که با جملات طنز آمیز ، حقایق نهفته در قلوب مردم را خطاب به مسئولین و ثروتمندان ظالم بیان می فرمود و آنها را مورد عتاب و انتقاد خویش قرار می داد و از این جهت آنان باوی نه تنها رفاقت نکردند بلکه به زبان طعن و سخریه وی را آزار می دادند ولی چون ایشان ملقب به صمصام بود و برای آنان مظهر خشم الهی شد ونمی توانستند گزندی به وی برسانند و همواره هر کدام از کسانی که قصد آزار او را نمودند قبل از انجام ، به سزای خویش رسیدند و در این زمینه حکایات فراوانی نقل شده است که یکی از آن حکایات را به عنوان نمونه عرض می کنم:

حقیر از استاد فرزانه ، حکیم و فقیه الهی آیت الله حاج آقا حسین شفیعی قدس سره شنیدم که فرمودند :

« روزی آقای سید حسامی که لایق به حضور محضر جناب صمصام بود برایم تعریف کرد که ایشان در ایام محرم بر روی منبر رفته و می فرماید: امسال نمی دانم چرا برای امام حسین تعزیه برقرار نمی شود ولی عده ای قصد کرده اند تعزیه آدم و حوا را اجرا کنند و البته پیدا کردن حوّا آسان است ولی بیچاره ها هر چه گشته اند آدم پیدا نکرده اند و به کاخ نیاوران و سعدآباد رفته اند و از خاندان سلطنتی نیز آدم پیدا نکرده اند وهمچنین به دفتر نخست وزیر و مجلس شورای ملی نیز رفته و آدم نیافتند و البته سراغ من آمدند ولی من وقت نداشتم و به آنها گفتم ، دنبال آدم نگردید چون کسانی که ادعای عدالت و رسیدگی به امور مردم دارند ولی به جای خدمت به مردم ظلم می کنند از حیوان بدترند و آنان که ادعای علم و تقوا دارند ولی در حقیقت عالمان بی عمل و بی تقوا هستند نیز شبیه آنانند و عالمان باتقوا نیز مثل من وقت ندارند!!

پس تعزیه آدم و حوّا نیز تعطیل است!!! سپس این شعر را خواندند :

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر          کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

عده ای از ساواکی ها که از کلام او عصبانی شده بودند تصمیم بر قتل وی گرفتند و با برنامه ریزی خاصی نیمه شب از دیوار خانه وی بالا رفته و چون خواستند در صحن منزل وی آیند آنجا را پر از مارهای افعی دیدند و جناب صمصام که مشغول تراشیدن پوسته خربزه بود به آنها با زبان طنز خطاب کرده و فرمود:

«خربزه ها را من خورده و پوسته ها را برای شما گذاشته ام چرا که بزرگان گفته اند:پوست را بهر خران بگذاشتیم. و اگر نخورید آن را به بزها و مادیون خود می دهم و البته این سهم آنهاست که شما می خواهید بخورید و الهی در گلوی شما گیر کند و خفه شوید که سهم حیوانات مرا می خواهید بخورید!!!»

من در اتاق نشسته و از ورود ساواکی ها ترسیده بودم ولی سید صمصام با شجاعت تمام آنها را تمسخر کرد و یکی از آنها خطاب به دیگران گفت برگردید این سید جادوگر است و آنها از آزار وی منصرف شدند و با ترس آنجا را ترک کردند!!»

 این حکایت که نمونه ای کوچک از صدها حکایت متواتر درباره شجاعت این مرد الهی می باشد یادآور آیه شریفه « اشداء علی الکفار رحماء بینهم » است و ایشان با ظالمین خشمناک و با یتیمان و مستمندان و مظلومین مهربان بود.

البته بنده نیز خدمت آقای حسامی که مردی مهربان و سیدی عارف اندیش و هنرمندی متعهد بود ارادت داشتم و روزی ایشان به مجلس جشن حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که حقیر با دوستان عزیزم در مسجد حضرت علی اکبر علیه السلام واقع در خیابان عبدالرزاق اصفهان برقرار می کردیم آمد و فرمود:

« آقای میردامادی! دیشب در عالم رؤیا جناب صمصام را دیدم و ایشان فرمودند که من به نیابت ایشان در این جشن شرکت کنم و مبلغی را نیز ایشان از طرف آن مرد ربانی و عالم صمدانی به بنده دادند و در ادامه فرمودند: جناب صمصام خطاب به من فرمودند آقای حسامی شما به این مراسم از طرف من خدمتی ماندگار کن و من از الان آماده خدمت به این جشن باشکوه هستم و لذا جناب آقای حسامی چون استاد ممتاز خط بودند به حاشیه عکس بزرگ حرم امام رضا علیه السلام صلوات خاصه آن حضرت را نگاشته و آن را به آن مراسم هدیه دادند که هنوز در مسجد حضرت علی اکبر علیه السلام باقی است و وقف خاص مسجد گردیده است.»

لازم به ذکر است که واژه «صمصام» به معنای شمشیر برنده ، که هرگز خم و شکسته نمی شود می باشد و به حق این واژه زیبا ، زیبنده این سید عالیمقام بود چرا که وی با صراحت در گفتار و رفتار مقابل ظالمین و خائنین از حقوق مظلومان و ستمدیدگان دفاع می نمود و این مطلب را ساکنین شهر اصفهان که زمان حکومت ظالمانه پهلوی را درک کرده اند گواهی می دهند.

کراماتی که از وی سر می زد نه از جهت ابراز هویت خویش بوده بلکه هرکدام از این کرامات ربانی برای عموم مردم درس و عبرتی آموزنده ، در راستای تحکیم اعتقادات مذهبی آنان بوده است.

وی به سبک قدیم بر چهارپایان سوار می شد و در اکثر جلسات مذهبی و محافل روضه خوانی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام شرکت می نمود و چون مردم استان و شهر اصفهان به رسم آن بزرگمرد واقف و آگاه بودند همیشه از وی به زیبایی استقبال نموده و سخنرانان او را در تشرف بر منبر حسینی و سخنرانی نمودن بر خود مقدم می داشتند و اگر احیاناً کسی از این امر ناراضی بود از حرکات و حالات معنوی وی که ظاهر آن به طنز شبیه می شد از این تقدم راضی گشته و در مقابل ایشان کرنش می کرد و البته وی نیز در اختصار کلام و مفید بودن سخنرانی رعایت همگان نموده و مجلس حسینی را برای سخنرانان دیگر مهیا می کرد چرا که مستمعین از گفتار وی به وجد آمده و با روحیه ای لطیف و مهیا برای کسب مواعظ آماده بهره مندی از سخنان سخنرانان لایق می شدند و البته احیاناً اگر روحانی نماهایی وجود داشتند که می خواستند بر فراز منبر امام حسین علیه السلام سخنان ناشایست همچون تبلیغ از تفکرات وهابیت نمایند ایشان در منبر بر آنان تقدم می یافت و منبر خویش را طولانی می کرد تا وقت آنان منقضی شود و بدین وسیله مانع از سخنرانی آن افراد گمراه و گمراه کننده می شد!!

البته منظور من آن نیست که همه افراد که ایشان قبل از آنها به منبر می رفت چنین خصوصیتی داشتند بلکه این سخن من در اصفهان بیش از یک نفر الی دو نفر مصداق نداشت و جناب صمصام قدس سره با تفکرات آنان مخالف بود چرا که آنان ، علنی به ترویج تفکرات غیر شیعی می پرداختند.

وی با سلطنت پهلوی و حکومت ظالمانه آنان مخالف بود و بر فراز منبر به مسئولین آن زمان که به دین و دینداران و ایران و ایرانیان ظلم روا می داشتند انتقاد می کرد آن هم انتقادهایی در قالب طنزهای غلیظ و ماهرانه ای که پاسخ وی برای آنان شبیه به محال بود و از طرفی به حکم آنکه این سید بزرگوار دارای حالتی سطوت گونه و حیدری مشرب بود ، از هیبت وی پروا می نمودند و لذا او با مدعیان خدمت که در حقیقت مسئولین خیانتکار بودند با برهانی معتبر و اشارات قرآنی و حدیثی و ادبی اتمام حجت می کرد و سلطنت ظالمانه ستم شاهی پهلوی و یاران وی را به باد نقد می گرفت و حکایات فراوانی در این باره از ایشان نقل گردیده است.

توجه وی به شعر و ادبیات فارسی و عربی و گزینش ماهرانه و استادانه او از اشعار پندآمیز و اخلاقی و عرفانی حکایت از علم و تخصص او در این وادی می نماید.

اینجانب از استاد گرانمایه و عالم ربانی آیت الله حاج سیدجلال الدین هاشمی که اهل منطقه فروشان خمینی شهر و ساکن در مدرسه علمیه صدر بازار اصفهان بود شنیدم که شهید راه ولایت و تولیّ و تبرّی مرحوم آیت الله سید ابوالحسن شمس آبادی قدس سره با جناب صمصام صداقتی مخفیانه و مشفقانه داشت و اگر چه از جهت مشرب علمی تفاوتی بین آنها احساس می شد اما جناب شمس آبادی وی را مسلط بر مبانی علوم عرفان و حکمت می دانست و می فرمود : که وی در باب معاد جسمانی و تجرد قوه خیال و همچنین در بحث اتحاد عاقل و معقول و دقت علمی در حقیقت « علم و عالم و معلوم » و همچنین مباحث حرکت در جوهر و مسائلی از این قبیل نظراتی افزون بر آنچه حکیمانی چون صدرالمتألهین فرموده اند داشت!!

من از وی خواستم که این مباحث را  نگاشته و در قالب تألیف و تصنیفی جداگانه ارائه دهد ولی وی از این امر خودداری نمود.

آیت الله حاج سیدجلال الدین هاشمی قدس سره در ادامه فرمودند:

«تأیید سخنان شهید آیت الله شمس آبادی ، کلام حکیم آیت الله حاج آقا صدرکوپایی قدس سرهما می باشد. ایشان درباره جناب صمصام فرمودند: اگر وی بخواهد علوم معرفتی و ذوقی را تدریس نماید به آسانی می تواند شاگردانی نحریر تربیت نماید اما ایشان مجذوب سالک گشته و بهلول گونه زندگی می نماید.»(پایان سخنان آیت الله حاج سیدجلال الدین هاشمی قدس سره)

حقیر (سیدمحمدحسین بحرالعلوم میردامادی ) از زبان نورانی استاد فرزانه آیت الله محزون قدس سره که از اساتید علوم عقلی و نقلی در اصفهان بود و سالها در محضر بزرگانی چون حکیم ربانی آیت الله شیخ محمود مفید شاگردی کرده بود ، شنیدم که فرمودند:

« در پنجمین روز ماه محرم الحرام در مجلس روضه خوانی در منزل جناب «بنکدار» که در شهر اصفهان روضه خوانی وی مشهور و معروف است و بیش از صد سال سابقه روضه خوانی دارد پای منبر جناب صمصام نشسته بودم و ایشان خطاب به حضرت ابالفضل العباس علیه السلام عرضه داشت :

«آقاجان یا ابالفضل شما مولا و من بنده ، شما بانی و من روضه خوان ، آقاجان ذکر شما «معراج المومنین» است امیدوارم مرا در زمره غلامان خویش بپذیرید و مرا در تاسوعای خویش میهمان خود کنید و در عاشورای برادرتان میهمان ایشان نمایید.»

مردم برای دعای او آمین گفتند اما شاید اکثر آنان به رمز کلام او واقف نشدند و من به این سخن بانگاهی سوال انگیز نظر افکندم تا آنکه ایشان در روز هفتم محرم الحرام سال ۱۳۵۹ شمسی بر اثر تصادف رحلت نموده و راز میهمانی محضر آن دو ولیّ حق را فهمیدم.

بعد از دفن ایشان به مزار وی رفتم و برای ایشان قرآن می خواندم و سپس زیارت عاشورا خوانده و به منزل بازگشتم و در عالم رؤیا ایشان را دیده که زیارت عاشورا را بر فراز منبر قرائت می کرد و وقتی به این فقره رسیدخطاب به حضرت عرضه داشت:

« یا اباعبدالله ممنونم که مرا به شفاعت برادرتان حضرت ابالفضل علیه السلام در زمره این افراد قرار دادید.» ؛ عبارت زیارت عاشورا چنین است:

«  فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذی اَکْرَمَنی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَهِ اَوْلِیاَّئِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَراَّئَهَ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ اَنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَه : »از خدای متعال می خواهم که مرا با شما اهل بیت در دنیا و آخرت همراه نماید ؛ همان خداوندی که مرا عارف به شما خاندان عصمت نمود و معرفت اولیاء شما اهل بیت را نصیبم نموده و رزق من را در دشمنی با دشمنان شما مقرر فرمود.»

استاد عزیزم آیت الله محزون قدس سره در ادامه سخن خویش فرمودند :« من اگر چه به جناب صمصام ارادت داشتم اما با این رؤیای صادقانه و صالحه به این باور رسیدم که وی از اولیاء الهی و مقربین دستگاه با عظمت اهل بیت علیهم السلام در دنیا و برزخ می باشد.»

لازم به ذکر است که آیت الله محزون قدس سره از وارستگان و عالمان علوم عقلی و نقلی و با تقوا و دیانت و درایت بودند و سالهای متمادی به تدریس علوم عقلی و نقلی در مدرسه صدر بازار اصفهان اشتغال داشتند.

مرحوم والدم آیت الله حاج سید بحرالعلوم میردامادی قدس سره در یکی از جلسات هفتگی خویش که در خیابان مولوی اصفهان برگزار می شد درباره عالم ربانی جناب سیدصمصام قدس سره چنین فرمودند :

«مرحوم صمصام رحمۀ الله علیه علاوه براینکه انسان عالم و حکیم و اهل عرفان و سلوک بود ، در امر منبر و تبلیغ نیز همت مضاعفی داشته و مردم را به انفاقات و کمک رسانی به فقرا تشویق می کرد و چون اهالی اصفهان به ایشان اعتماد داشتند مبالغ زیادی را در اختیار او قرار داده و او شبانه به منازل فقرا رفته و به آنان کمک می نمود.

 وقتی جناب سید صمصام از دنیا رحلت فرمود بنده در عالم رویا ایشان را در باغستان زیبائی دیدم که بر روی تختی دراز کشیده بود و استراحت می­کرد و تا مرا دید خطاب به من فرمود (سید بحرالعلوم، این باغ را آقایم امیرالمومنین به من دادند و فرمودند هر درختی که در این باغ است بخاطر شاد کردن فقرا بوده است و اگر بعضی از درختان باغ قطور و بزرگ است بخاطر انفاق به بچه های یتیم است و من به مولا امیرمومنان عرض کردم که آقاجان من باغ بدون شما نمی­خواهم و ایشان به من جواب دادند که من در باغستان تو بخاطر عزاداری پسرم حضرت اباعبدالله که انجام دادی و بخاطر آنکه مردم را در عزاداری به گریه انداختی و روضه خوانی کردی هر روز به دیدار تو خواهم آمد بشرط آنکه برایم روضه خوانی کنید و از فضائل ما اهل بیت برای ملائکه و حورالعین بخوانید و سید صمصام در ادامه فرمود که من بر روی همین تخت می­نشینم و محضر مولا روضه خوانی می­کنم و بیشتر از اشعار گنجینۀ الاسرار عمان سامانی قدس سره در وداع حضرت زینب با حضرت سیدالشهدا علیهما السلام می خوانم و آن حضرت از این مصیبت گریانند.»

لازم به ذکر است که مرحوم پدرم آیت الله بحرالعلوم میردامادی قدس سره به اشعار عمان سامانی علاقه وافری داشته و آن را در دفتر خصوصی نگاشته و در ایام محرم الحرام آن را قرائت می نمودند که شاید بتوان این رؤیا را مؤثر در گرایش ایشان به این اشعار دانست.

سید عالیمقام و عارف اندیش یعنی جناب سید محمد موسوی صمصام قدس سره از کم نظیر افرادی بود که پشت پا به زخارف دنیا و مادیات وریاست طلبی زد و به دنبال جمع آوری اموال و مرید پروری و مراد محوری نبود یعنی هیچگاه خود را به عنوان مراد مردم ندانست و آنان را مرید خود نخواند بلکه به مردم به عنوان برادر و یاران صمیمی در دین و دیانت می نگریست و از این جهت در غم و شادی آنان شراکت داشت و مشکلات آنان را مشکلات خویش می دانست و شبانه روز در خدمت به جامعه خویش آماده بود و برای آنان پناهگاه امن و امینی بود.

این حقیر از استاد فرزانه و عارف دردانه آیت الله حاج شیخ فضل الله شیخ الاسلام روحانی معروف به «مؤید» برادر استاد عزیزم حکیم و عارف ربانی و فقیه صمدانی آیت الله علامه شیخ احمد شیخ الاسلامی شنیدم مرحوم صمصام قدس سره به دلیل صداقتی که در نیت و اعمال خویش داشت خداوند متعال او را به مقامی رسانید که چشم و گوش باطن او را به نور ولایت امیرالمومنین علیه السلام روشن کرده و او را به مقامات والای معرفتی ارتقاء دادند و اگر در حکایات منقول از وی شنیده اید که او دارای مقام طی الارض بوده یا دعای وی همواره مستجاب بوده است نه تنها نمی توان این امور را درباره وی انکار کرد بلکه می توان به صراحت بیان داشت که او لایق چنین مقامی بلکه بالاتر از آن بوده ولی هیچگاه مدعی چنین اموری نشد و خود را بهلول صفت در بین مردم معرفی کرد تا درب ریا و دکان به نام عرفان و سلوک و همچنین به نام نامی اهل بیت علیهم السلام را به روی کسانی که می خواستند از وی سوء استفاده کنند ببندد.(پایان سخن آیت الله شیخ الاسلام روحانی)

به نظر می رسد ریشه های هویتی تشیّع و عرفان علوی در وجود جناب صمصام قدس سره رسوخ کرده بود و معرفت شناسی او بر اساس برهان و قرآن و کلام معصومان علیهم السلام و اشراقات معنوی و مکاشفات حقانی بود.

مردم اصفهان و دیگر از شهرها که جناب صمصام را می شناختند و به وی ارادت داشتند بر این باور مستحکم بوده که ایشان ملجأ و پناه مردم در رفع حوائج و استجابت دعا است و از این جهت چه قبل از وفات و چه بعد از ارتحال وی به این سنت حسنه عقیده دارند و در حال حاضر نیز مزار وی مجمعی برای حاجتمندان حتی در آیین های متخلف می باشد و حقیر بارها در کنار مزار وی مسیحیان و زرتشتیان را دیده ام که جهت رفع حوائج خویش به آنجا آمده و برای ایشان نذر نموده اند.

این حقیر از دوست عزیز و سرور گرامی ام شاعر اهل بیت و هنرمند و استاد ممتاز در خطاطی جناب سید حسامی متخلص به «احساس» که سالهای متمادی در محضر جناب سید صمصام بود و همچنین از استاد و سرور گرامی جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج سید رضا صدر قدس سرهم شنیدم که جناب صمصام همانطور که از طریق عادی و طبیعی از فقرا و مستمندان جامعه مطلع بود و رسیدگی به آنها را وظیفه خود می دانست ؛ از طریق غیر طبیعی و الهامات الهی نیز به این امر مهم واقف و مطلع می گردید ؛ مثلاً در شب جمعه وی در عالم مکاشفه یا شهود یا رؤیای صالحه به فهرست اسامی مستمندانی آگاه می گردید که هیچگاه خود را در جامعه به فقر معرفی نکردند و با آبرومندی زندگی نموده و به اصطلاح «صورت خود را با سیلی سرخ نگه می داشتند» ووقتی جناب صمصام قدس سره جهت حل مشکل آنان به سراغشان می رفت آنان متعجب گشته که ایشان از چه طریقی به این مسأله آگاه گردیده است!

یکی دیگر از خصوصیات سید صمصام احترام مضاعف او به پیرغلامان آستان اهل بیت خصوصاً حضرت اباعبدالله الحسین علیهم السلام از روضه خوانان و مداحان و… بود و می فرمود: حضرت سیدالشهداء علیه السلام بر من واجب فرموده اند که از این بزرگان عیادت کنم و حتی المقدور به امور آنان رسیدگی نمایم و حتی ایشان از طریق معنوی و باطنی در رفع حوائج و برطرف نمودن گرفتاری آنان اقدام می کرد.(پایان سخن جناب صدر و آقای حسامی قدس سرهما)

مرحوم پدرم آیت الله بحرالعلوم میردامادی قدس الله سره می فرمودند:

« عده ای خدمت عالم وارسته و فقیه و حکیم صمدانی آیت الله حاج آقا رحیم ارباب قدس سره که از اوتاد زمان بود رسیده و شکایت از جناب صمصام قدس سره نمودند ولی ایشان با کمال متانت جهت آنکه آنان توجیه شده و از شکایت و اهانت دست بردارند به آنان می فرمودند: شما سید صمصام را به حقیر ببخشید!! ایشان از سادات واجب الاحترام می باشند و پی بردن به بعضی از اسرار کارها و گفتار ایشان مقداری سخت است و …!»  

در نتیجه می توان جناب سید صمصام قدس الله سره الزکیه را نمونه ای بارز از شیعیان مجذوب انوار اهل بیت علیهم السلام دانست که با عمل به شریعت مصطفوی و محمدی صلی الله علیه و آله در صراط مستقیم علوی توانستند مستغرق و فانی انوار فاطمی و مهدوی شوند و چراغی فروزان در فراسوی راه محبان و دلدادگان حریم حرمت « خاندان ارتضا » و «سلاله هل اتی» و «انّما» یعنی سلسله جلیله محمدین صلی الله علیه و آله شوند تا اگر کسی به دنبال انفاق به مستمندان است وی را الگوی رفتاری خود قرار دهد و اگر کسی به دنبال حکمت و معرفت است از او پند گرفته و بداند که وی به جایی رسید که توانست مظهر اهل بیت علیهم السلام در پناهنده شدن مستمندان و حاجتمندان باشد.

امیدواریم دعایش همواره بدرقه راه همه عاشقان و شیفتگان مکتب حیدری بوده و محشور با مولایش حضرت سلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام باشد.

و السلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته

گزیده ای از مصاحبه با استاد محقق حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد حسین بحرالعلوم میردامادی

 در اینجا به عنوان حسن ختام ، ابیات زیبای برادر ایمانی جناب آقای حمیدرضا صافیان اصفهانی را که در وصف حکیم و عارف اهل بیت علیهم السلام جناب صمصام قدس الله سره القدوسی سروده اند خدمت خوانندگان ارجمند تقدیم می داریم:

هوالولی الحمید

صمصام عشق

 سروده در تاریخ محرم سال۱۴۴۲ قمری مطابق با شهریور۱۳۹۹شمسی در آستانه سالگرد بهلول و عارف دوران ، عاشق امام زمان جناب سید محمد صمصام قدس سره ، اثر خاکبوس آستان اولیاء و بزرگان ، حمیدرضا صافیان متخلص به «صابر»

مست و مدهوش از ولای مرتضی          سید صمــصام باب «هَل اَتی»

بر کفش تـــریاق اهل معـــــــرفت           در دلش خوفی ز «یَومٌ کُوِّرَت»

ای که بر بیـــچارگان و بی کسان      همچو مولایی انیــس و مهربان

بر من دَرد آشـــــــنا لطـــفی نما           ای طبیـــــــب دردهای بی دوا

در سرت سودای حکمت از علی       ای که هستی فانی «نعم الولی»    

ساقـــی بــــــزم شــــــهنشــاه وِلا           زآن شراب سلسبیلی کن عطا

ای صفی طینت به بزم عــاشقان       ای قوی شوکت ، نذیر ظالمان

ای که هستی حضرت قمقام عشق        ای نگاهت حضرت صمصام عشق

در دلت انوار حـکمت از صـــفا          ســـــاقی اشــــراق بــــزم «اِنَّما»

ای مجرد از هوای نفــس دون         فانـــــی «انّـــــا الـــیه راجعون»

قائل «قالوا بلی»در عهد عشق       عاشق عــــرشی ترینِ مهد عشق

ای دعایت باعث ســـکنای جان         سید صــــمصام ، میـــر عارفان

من به صهبای نگـــاهت عاشقم           از نگــــــاه اهل دنـــــیا فارغـــم

سید صمـــصام ، ای میر هدی             فانـــــی نور علــــی المرتضی

فارغ از بود و نبود اندر سجود     سید صمـصام ای «دُرّ وجــود»

ساجد شمس الحق قدوسیــــان         حضرت حیدر ، امـیرِ مؤمنان

خطبه هایت همچو بوذر آتشین     همچو سلمان ،سِلم ،درشرع مبین

حکمۀ الله علی آغـــــاز کـــن          معــــنی « انّا هدینا » ساز کـن

معتکف در بزم آن کروبیان       لایق حمـــــد حمیـــد عــــارفان

ربنــــا یا ربنــــا یا ربنـــا      کن مرا «صابر» به راه مرتضی

خاک پای شیعیان ، حمیدرضا صافیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *