خلاصه ای از تقریرات دروس عقاید استدلالی توسط استاد علوم عقلی و نقلی محقق و نویسنده دانشمند حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد حسین بحرالعلوم میردامادی
در کلاسهای سال ۱۳۸۳ شمسی
آنچه بر تارک درخشان مکتب شیعه اثنی عشری می درخشد اندیشه و تفکر و عرفان و شهود در کنار یکدیگر است و کنکاش در مباحث خداشناسی و معاد شناسی با محوریت شناخت خلیفه معصوم الهی که در خاتم انبیاء و سیزده معصوم بعد از ایشان تجلی یافته از نشانه های عظمت تفکر شیعی است و مهمتر آنکه برهان عقلی در کنار معارف لایزال حکمت قرآنی و اهل بیت طهارت علیهم السلام و اشراقات معنوی مبتنی بر برهان و قرآن و روایات صحیح از شاخصه شیعه است.
از جهتی در مکتب شیعه علم کلام جایگاه خاصی داشته و از کهن ترین شاخه های علوم دینی می باشد و اگر چه تطورات در این علم توسط عالمان غیر شیعی نیز صورت گرفته است اما علم کلام در مکتب شیعه از شاخصه های مهمی برخوردار است که در مکاتب غیر شیعی یافت نمی شود از جمله استمداد از قیاس برهانی .
موضوع علم کلام ذات و صفات الهی چه صفات ذاتی و فعلی می باشد و درباره عقاید ایمانی و اسلامی سخن می گوید و درباره صفات جمال و جلال الهی همانند حکمت و حیات و عدل و علم و قدرت و … و مباحث نبوت و معاد ، مباحثی را جهت اثبات مبانی آنان مطرح می کند و البته در کلام شیعی مبحث امامت و اثبات وصایت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سپس اثبات امامت فرزندان آن حضرت تا حضرت مهدی آل محمد عجل الله فرجه ، محور مباحث کلام شیعه است.
در علم کلام انسان از تقلید فراتر رفته و به مرحله تحقیق می رسد و میتواند در این زمینه عقاید دینی مردم را ارشاد و هدایت نماید چرا که دفاع از عقاید دینی و حمایت و پاسداری از حریم حرمت اصول اعتقادات شیعی یکی از دستورات الهی برای کسانی است که آمادگی اجرایی در این موضوع را دارند.
در علم کلام از روش برهانی استفاده می شود به دلیل آنکه باید متکلم به معرفت یقینی و تفصیلی در اصول اعتقادات نائل شود.
اما گاهی مواقع جهت شرایط مخاطب و رعایت حال آن از موارد دیگر نیز استفاده می شود .
همانند استفاده از روش جدل . ولی نمی توان به این دلیل متکلمین شیعه را جدلی معرفی کرد و از جدلیین دانست.
چرا که روش جدل دارای نقص و کاستی است واز این جهت نباید متکلمین عقل گرای شیعی را در زمره آنان محسوب نمود چرا که در حوزه های مباحث کلامی بیشتر در کلام اشاعره همانند فخر رازی از روش جدل استفاده شده است.
و البته در رابطه با جدال احسن سخن ما فراتر از جدالی است که در بین اشاعره و امثال آنها رخ می دهد چرا که خداوند متعال می فرماید :
« ادع الی سبیل ربک بالحکمۀ و الموعظۀ الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن» سوره نحل آیه ۱۲۵
در مکتب شیعه به غیر از جدال احسن از روشهای جدلی پرهیز می گردد و جدال غیر احسن آن است که با اهل باطل به سبکی جدال کنی که نتوانی سخنان انحرافی او را با دلیل درست منکوب سازی و فقط ادعای او را انکار نمایی یا اینکه مثلاً مخالفین از کلام صحیحی بخواهند نتیجه باطلی را استفاده کنند و شما در جدال خود مجبور شوید که سخن حق را نیز انکار نمایید.
این روش ، روش جدال غیر احسن است که اهل بیت طهارت خصوصاً حضرت امام حسن عسکری علیه السلام آن را باطل دانسته اند و همچنین امام صادق علیه السلام از این روش ، شیعیان را بر حذر می داشتند (رجوع شود به احتجاج طبرسی ص۲۱ الی ۲۲ به نقل از حضرت امام صادق و امام حسن عسکری علیهماالسلام).
جدال احسن همان است که در آیات قرآن نیز دیده می شود آنجا که خداوند از قول منکرین معاد می فرماید:
« من یحیی العظام و هی رمیم »
و در جواب آن می فرماید:
« یحییها الذی انشأها اول مرۀ و هو بکل خلق علیم »
و همچنین می فرماید:
« الذی جعل لکم من الشجر اخضر ناراً »
چنانچه در آیات ۷۱ تا ۷۸ سوره یس این آیات را می توان ملاحظه نمود.
در منطق روشهای قیاسی و استقرایی و تمثیلی وجود دارد و این مربوط به صورت قضیه است اما قضیه علاوه بر صورت ، نیاز به ماده نیز دارد و روشهای برهانی و جدلی و خطابی می تواند در ایجاد قضایا در شکل اول و دیگر از اشکال تأثیر گذارد یعنی هر قضیه ای ممکن است که قیاسی باشد یا استقرایی و یا تمثیلی و از جهت مواد و ماده قیاس ممکن است برهانی باشد یا جدلی و خطابی ، پس اگر قضیه ای در صورت قیاسی بود اما در ماده جدلی ، یا خطابی نمی توان آن را از قضایای فلسفی دانست.
در علم کلام از روش عقلی و نقلی اعم از نقل وحیانی در قرآن و روایات یا نقل امور تاریخی یا امور تجربی استفاده می شود ولی مشروط به آنکه تناسب حکم وموضوع در آن رعایت گردد ولی باید شرایط مکانی و زمانی و ویژگی های مخاطب در نظر گرفته شود.
اما در فلسفه که تعریف آن را در مجالس بعدی خواهیم آورد از قضیه ای استفاده می شود که صورت آن قیاسی و ماده آن برهانی باشد و البته مخفی نماند که فلسفه نیز نیاز به نور حکمت دارد و نور حکمت همان اشراقات معنوی عرفانی است که از ناحیه خداوند متعال و اهل بیت طهارت علیهم السلام بر قلب انسانهای قابل تجلی می کند پس نباید واژه حکمت و فلسفه را یکی بدانیم و به تفاوتهای آن واقف باشیم.