بسم الله الرحمن الرحیم
این مجموعه تقریرات دروس کلام استدلالی با موضوع عصمت انبیاء استاد علوم عقلی و نقلی ، نویسنده توانا حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد حسین بحرالعلوم میردامادی می باشد که در سال ۱۳۸۱تدریس شده است و تقریرات دروس ایشان را این حقیر نگاشته و تقدیم می دارم.
امیدوارم مقبول درگاه الهی قرار گرفته باشد.
لازم به ذکر است که ایشان در این مجموعه سعی دارند از حوزه کلام استدلالی خارج نگشته و مباحث مربوط به فلسفه و عرفان را در حوزه خاص خود مطرح کنند ولی احیاناً اینگونه مباحث اگر در اینجا طرح شده به عنوان اشاراتی می باشد که تفسیر آن را در جای خود دنبال خواهید نمود.
شاگرد کمترین مهدی نجف آبادی
بحث ما درباره واژه عصمت می باشد چرا که ما شیعیان به عصمت انبیاء و اولیاء منتخب معتقدیم و در رأس آنها به عصمت پیامبر اکرم و اهل بیت طهارت علیهم السلام اعتقاد راسخ داریم.
عصمت در علم کلام ملکه ای است که خداوند به انسان عطا می کند و او را مصونیت و محفوظیت از نقایص و گناهان عطا می فرماید.
اما اینکه می گویند در بعضی عصمت به صورت عصمت صغری است و در بعضی به صورت عصمت کبری ، به این معنا نیست که آنکس که عصمتش صغری است گناه می کند بلکه منظور از صغری و کبری مقول به تشکیک بودن و دارای درجات و مراتب بودن است.
عصمت همان نور الهی است که در مقام مثال می توان آن نور را به نور مادی تشبیه کرد چنانچه نور خورشید و نور شمع هر دو دارای وصف نورانیت می باشند یعنی نور آن است که در خود روشن است و خارج و پیرامون خود را نیز روشن می نماید ؛ دقیقاً عصمت نیز همانند آن نور است که در مقام عصمت کبری می توان آن را به خورشید تشبیه نمود و عصمت صغری را به شمع.
معنای صغری بودن یعنی آن نور عصمت را از مرتبه نور برتر و مقام بالاتر کسب کرده است.چنانچه مثلاً ما معتقدیم به عصمت حضرت فاطمه معصومه بنت موسی بن جعفر علیهماالسلام ، و این عصمت را در ایشان صغری می دانیم یعنی ایشان نور عصمت را از مرکز آن که عصمت کبری است یعنی حضرت موسی بن جعفر و دیگر از حضرات معصومین خصوصاً حضرت زهرا علیهاالسلام کسب کرده است.
اگر چه بحث ما علم کلام است اما چون در دیدگاه من علم کلام بدون مباحث معرفتی و فلسفی و حِکَمی ناقص است لازم می دانم به این مطلب اشاره کنم که آن علم کلامی که بنده معلم آن و مروج آن می باشم علم کلامی است که بتواند با دلائل عقلی و نقلی و معرفتی به اثبات اصول عقاید بپردازد.
حضرت زهرا علیهاالسلام مظهر عصمت کبری می باشند و آیینه تمام نمای آن عصمت سیزده معصوم بوده و دیگران چون حضرت معصومه و حضرت علی اکبر و حضرت ابالفضل العباس علیهم السلام از آیینه امام زمان خود ، عصمت را اخذنموده و آیینه وجودشان نور عصمت آنان را در خود تجلی داده است پس ما نمی توانیم آنان را دارای عصمت صغری به معنای اینکه گاهی مواقع نیز گناه می کرده اند بدانیم بلکه آنان دارای عصمتی هستند که از امام معصوم زمان خود اخذ کرده و به طفیلی آنان به این عصمت رسیده اند و آنان آیینه عصمت امام زمان خویش می باشند.
عصمت در اصطلاح کلام شیعه یعنی مصونیت از خطاهای کبیره و صغیره و سهو و نسیان و در علم عرفان ، عصمت به معنای آن است که آن وجود مقدس معصوم از محدودیتهای امکانی و نقایص نظام ممکن الوجود نیز محفوظ می باشد که توضیح آن را در شرح زیارت جامعه و در مباحث رسائل علامه آقا محمدرضا قمشه ای استاد آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی رضوان الله علیهم اجمعین در بخش امامت و خلافت داده ایم (تدریس کتاب رسائل آقا محمدرضا قمشه ای در سال ۱۳۸۰ انجام شده است).
هدف اصلی از بعثت انبیاراهنمایی انسان به سوی حقایق است آنها نمایندگان خدا در میان بشر هستند که مردم را به راه راست هدایت می کنندواگرآن سفیران الهی پایبندبه دستورات الهی نباشد وخود برخلاف دستورات خداعمل کنندرفتارشان بابیانشان متناقض است درنتیجه هدف بعثت انبیا محقق نمی شودپس حکمت ولطف الهی اقتضا می کندکه پیامبران پاک باشندمعصوم باشند تاسرآمد خلق باشند و به وسیله این رفتار وگفتارشان یکی باشد تا بتوانند هدف را پیاده کنند. این جمله عصمت انبیا را به طور کامل ثابت نمی کند بلکه عصمت انبیارا در زمان نبوتشان ثابت می کند.
درباره عصمت باید این مطلب ثابت گردد که این صفت و ویژگی مخصوص زمان نبوت انبیاء یا امامت امامان و جانشینان منتخب الهی نمی باشد بلکه ما معتقدیم آنها از اول که در این دنیا اجلال نزول فرموده اند دارای عصمت می باشند و این مطلب را در مباحث کلامی و عرفانی و حکمی ثابت می نماییم.
انبیاء عظام و اولیاء معصوم الهی که جانشین آنان می باشند در مقام عصمت حتی خلاف امور متعارف نیز عمل نمی کنند الا آنکه حکمتی در کار آنان نهفته باشد که در آینده به توضیح و اثبات آن خواهیم پرداخت.
ایشان علاوه براینکه موظفندمحتوای وحی دررسالت رابه مردم ابلاغ کنند وبایدراه راست رابه آنها نشان دهند وظیفه دارند مردم را تزکیه وتربیت کنند. تفاوت درراه راست نشان دادن با تزکیه وتربیت مردم اینکه آنها وظیفه دارند افراد مستعد راتا آخرین کمال انسانی برسانند ایشان علاوه بر تعلیم وراهنمایی ،تربیت وراهبری رابرعهده دارند که شامل مستعدترین وبرجسته ترین افرادجامعه نیز می شود وچنین مقامی درخور کسانی است که خودشان به عالی ترین مدارج وکمالات انسانی رسیده باشند ودارای کامل ترین ملکات انسانی که ملکه عصمت است باشند انبیاء دارای دو فیض از فیوضات الهی می باشند اول آنکه مردم را به زشتی و زیباییها آشنا ساخته و باطن اعتقادات و صفات و گفتار و رفتار ناپسند را به آنها تذکر می دهند و دوم آنکه در همین راستا اعتقادات و صفات و رفتار و گفتار خداپسندانه را نیز به آنها معرفی می کنند به عبارت دیگر انبیاء در بُعد نبوت خویش خبرهای الهی را به مردم ابلاغ می نمایند و اخبار الهی در حرام و حلال و صحیح و ناصحیح و حق و باطل بر اساس مصلحت و فساد امت به انبیاء ابلاغ می شود و از این جهت است که در روایت آمده است:
« اللَّهِ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْه:یعنی آنچه صلاح و رستگاری برای بندگان در علم الهی بوده است ، مردم را به آن امر کردم و آنچه فساد آنها در او بود مردم را از آن نهی نمودم.»[i]
یکی دیگر از ابعاد انبیاء رساندن مؤمنین به مقصد الهی و معرفۀ الله می باشد و در بحث هایی که در آینده خواهیم داشت و در شرح زیارت جامعه گفته ایم این وظیفه در انبیاء متوجه صفت ولایت آنها می باشد نه نبوت آنها چرا که در مقام نبوت ، انبیاء مردم را از اخبار وحیانی مطلع می سازند ولی اگر کسی را به مقصد نهایی در معرفت رساندند از بعد ولایت آنها می باشد.
یکی از مباحثی که به عنوان مقدمه باید به آن پرداخته شود آشنایی با اصطلاحاتی است که به کار می بریم.
واژه نبی و رسول که منحصر به صد و بیست و چهارهزار پیامبر که بعضی از آنها رسول نیز هستند ، می باشد.
ولی در روایات و زیارتنامه های اهل بیت علیهم السلام ، عبارتهایی به کار رفته که آنها را « موضع رسالت و مهبط وحی» می دانیم و معنای صحیح آن را باید بیان کنیم که وحی اگرچه مخصوص انبیاء و رسل است اما به طریق الهام به اهل بیت علیهم السلام نیز از خدای متعال ، ارسال معارف می شده است و رسالت آنها رسالت تبلیغی بوده نه رسالت تشریعی و البته همانطور که در شرح زیارت جامعه گفته ایم اگر از بعد ولایت آنها را معرفی کنیم ، اهل بیت علیهم السلام دارای مقامی هستند که نبوت و رسالت همه انبیاء از شئون آنهاست چرا که آنها دارای ولایت کلیه الهیه می باشند و این مقام ولایت از نبوت و رسالت برتر بلکه شرط آنهاست.
یکی دیگر از واژه هایی که باید به آن پرداخته شود واژه امامت است که گاهی امامت به معنای ولایت تکوینی می باشد و گاهی به معنای جانشینی پیامبر اطلاق شده است.
واضح است که امامت به معنای ولایت از نبوت بالاتر است ولی امامت به معنای جانشینی بعد از مقام نبوت و رسالت می باشد و نباید این دو اصطلاح را بایکدیگر مخلوط نماییم.
با توجه به این اصطلاحات باید بگوییم که پشتوانه امامت و وصایت ، نبوت و رسالت است ، و پشتوانه رسالت و نبوت ، ولایت کلیه الهیه می باشد و این مقام به عصمت برمی گردد و عصمت محور همه مقامات است.
در مباحث عرفان و حکمت علوی ثابت نموده ایم که عصمت مقامی است که با آن اولیاء معصوم الهی با ذات الهی مرتبط می باشند و وحی از جنبه عصمت انبیاء به آنان ابلاغ می گردد.
و آنگاه که وحی را آنان به مردم ابلاغ می کنند ملقب به لقب نبی یا رسول می شوند پس رسالت و نبوت و همینطور امامت به معنای وصایت جنبه ارتباط با مردم است ولی ولایت و عصمت جنبه ارتباط با خالق می باشد.
یکی از نکات مهمی که به عنوان مقدمه باید به آن تذکر دهیم بحث شیطان و اغوا و فریب دادن وی می باشد.
حال نقش شیطان چیست؟ و آیا شیطان در ابعاد تکوینی با ابعاد اختیاری خودش دارای تفاوت می باشد یا نه ؟ بحثی است که آن را باید در جای خود بررسی نمود ولی اجمالاً می دانیم که ابلیس مانع ورود انسان به باغستان ولایت و عصمت و سپس توحید خواهد گردید.
مومنین به انبیاء که ایمان آنها در ایمان به خاتم انبیاء تبلور پیدا می کند و سپس ایمان آنها به خاتم انبیاء در ایمان به دوازده امام معصوم ظهور و حقیقت می یابد اگر در زمره کسانی بودند که به آنها مخلَصین می گویند در این مقام هیچگاه از حیله ابلیس ضرر نمی بینند و شیطان نمی تواند به آنها ضرری بزند ولی اگر در مقام مخلِصین محسوب شوند در هر لحظه امکان خطر شیطانی وجود دارد و ابلیس آنها را می تواند فریب دهد الا آنکه تقوا پیشه کنند و با توسل و توکل خود را از دامهای ابلیسیان نجات دهند.
مقام مخلَصین در رأس همه مخصوص انبیاء و اهل بیت طهارت علیهم السلام است ولی مومنین نیز می توانند به مقام مخلَصین برسند.
قرآن درباره بعضی از انبیاء می فرماید: :
« وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَىٰ إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا»[ii]
« …کَذَٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ »[iii]
[i] -الکافی(ط-اسلامیۀ)ج۲ص۷۴
[ii] – سوره حضرت مریم علیهاالسلام آیه۵۱
[iii] – سوره حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام آیه۲۴