شرح کوتاه رساله سیر و سلوک عارف حکیم و مفسر فقیه آیت
الله علامه حاج سیدبحرالعلوم میردامادی قدس سره به بیان
استاد حجۀ الاسلام والمسلمین حاج سیدمحمدحسین بحرالعلوم میردامادی
کتاب سیر و سلوک : ص۳
شناسایی و معرفت حق تعالی باعث می شود انسان ؛ تکامل
یافته و در شمار مومنین در آید .
شرح : فرق مومن و مسلمان آن است که مسلمان به توحید و
نبوت شهادت می دهد و مومن کسی است که به ولایت
شهادت می دهد و با توجه به جمله فوق ، نتیجه می گیریم
که معرفت حق تعالی از ولایت امیرالمومنین علیه السلام
امکان پذیر است و لاغیر.
۲-متن کتاب سیر و سلوک ص۴ :یکی از طرق خداشناسی ،
طریق برهان و استدلال است
که آیاتی از قرآن کریم بر این راه دلالت دارد.
شرح : عقل گرایان در مقابل حس گرایان و سفسطه گراها
بپاخواستند و مبانی دینی خصوصاً توحید و امامت و نبوت و
معاد را با برهان عقلی که صغری و کبرای آن عقلی است
و به نام فلسفه و حکمت مشهور است اثبات کرده اند.
۳-اگر صغری و کبرای استدلال عقلی است به آن روش
فلسفی و حِکَمی گویند و اگر یکی از آنها عقلی و دیگری
قرآن یا حدیثی باشد به آن روش کلامی گویند و شخصیت هایی
نظیر علامه خواجه نصیر و علامه میرداماد و علامه حلی و
… با این دو روش عقل گرایی دینی را تحکیم نمودند.
ادامه شرح صفحه۴ کتاب سیروسلوک آیت الله بحرالعلوم میردامادی قدس سره
۴-آن کسانی که با اندیشه های فلسفی و حکمی و همچنین
کلامی عالمان شیعه به مبارزه برخاسته و کل این روش را
زیر سوال می برند یا حس گرا هستند و یا روش اهل الحدیث
و حنبلی ها و حنفی ها و وهابیت را قبول کرده اند .
ادامه شرح صفحه۴ کتاب سیروسلوک آیت الله بحرالعلوم میردامادی قدس سره
۵-البته هیچگاه ما به معصوم بودن عقل گرایان معتقد نبوده ایم
و اصل مباحثه علمی از نقد و بررسی آراء همدیگر شروع می شود
اما بصورت کلی ، روش عقل گرایان و حکما را رد نمودن
بی عدالتی و بی اطلاعی محض است .
ادامه شرح صفحه۴ کتاب سیروسلوک آیت الله بحرالعلوم میردامادی قدس سره
۶-برای مردود دانستن اندیشه مشخص عقلی و فلسفی باید
مثل او استدلال عقلی آورد و بطور کل برای مردود دانستن
نظریه ای تا استدلال و دلیل محکم عقلی یا نقلی نیاوریم
هیچگاه عاقلان به ما رأی مثبتی نخواهند داد.
۷-آن کسانی که به اندیشه های عقلی و فلسفی بدون اقامه
دلیل یا با دلائل موهوم ایراد می گیرند یکی از علت هایش
آن است که قوه خیال آنان در تعقل آنها تأثیر داشته است و
البته قوه خیال در جای خود مورد قبول است نه در دخالت او در اندیشه عقلی.