در غدیر خم چه حقیقتی به ظهور پیوست؟
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایۀ سیدالاولیاء امیرالمومنین و آله المعصومین و الصلاۀ و السلام علی سیدنا محمد و آله اجمعین و لعنۀ الله علی اعدائهم و مخالفیهم لاسیما الجبت و الطاغوت و ابنتیهما و ابا الشرور و اتباعه من الان الی یوم الدین.
موضوع این نوشتار در این است که در غدیر خم چه حقیقتی به ظهور پیوست؟
عمده بزرگان بر آنند که در غدیر خم ، حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله مقام وصایت و جانشینی بعد از خود را به امیرمومنان علیه السلام در بین مردم معرفی فرمودند.
ما در این نوشتار به اثبات این مطلب خواهیم پرداخت که آنچه مأموریت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در طول نبوت خویش خصوصاً در روز 18 ذی الحجۀ و در مکان غدیر خم بود ظهور ولایت کلیه الهیه امیرمومنان علیه السلام که همان ظهور اسم الله الاعظم است می باشد و وصایت و جانشینی بعد از پیامبر ، یکی از نتایج و شئون و تجلیات این ولایت است.
ولایت کلیه الهیه در ذات مقدس امیرمومنان علیه السلام به ازلیت و ابدیت خدای متعال ، ازلی و ابدی است و ابتدا و انتها ندارد ولی ظهور و معرفی آن که در غدیر خم بوده است چون یک امر تنزل یافته از مرتبه اعلاست محدود به حدود است و جهت اثبات باید آن را به مستندات عقلی و نقلی مجهز نمود.
در مقدمه اثبات این مطلب لازم است به این اصل اساسی پرداخته شود که قرآن کریم از ولایت کلیه الهیه تعبیر به «ما انزل الله» یا «ما انزلنا» یا «ما انزل الیک من ربک» می فرماید و اینکه خداوند مسأله ولایت و احاطه آن حضرت به نظام هستی را در قالب کنایات یا با بیان صفات نازل فرموده به دلیل عظمت و اهمیت آن است.
اصطلاحاتی است مر ابدال را
که نباشد زان خبر جهال را
من چو لا گویم مراد الا بود
من چو لب گویم لب دریا بود
***
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نئی جان من خطا اینجاست
دشمنان خدا در پی انکار آنچه خداوند نازل کرده است بوده و می باشند چرا که مهمترین و باعظمت ترین و کلیدی ترین و ریشه ای ترین چیزی که خداوند به عنوان محور دین خود بیان نموده است را به عنوان رمز بقاء دین خود در طول زمان خصوصاً اواخر عمر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، با صراحت نقل فرموده است و این مهمترین دلیل دشمنی معاندان می باشد.
انکار اصل اصیل دین یعنی ولایت خلفاء معصوم الهی در طول زمان و تا روز قیامت مساوی با انکار کل دین و تمام آنچه انبیاء به خاطر آن مبعوث شده اند می باشد و این همان هدفی است که دشمنان در ذهن کثیف و روح سخیف خود پرورانده بودند.
اصلی ترین مطلب ، انکار وجود خلیفۀ الله در نظام هستی است یعنی آن کسی که معرفت و محبت و اطاعت او عین معرفت و محبت و اطاعت از ذات مقدس ربوبی است.
در عرفان علوی و حکمت یمانی شیعه که بر دلائل عقلی و قرآنی و حدیثی تکیه زده است اثبات گردیده که شناخت ذات الهی بر همه محال و تنها شناخت خلیفۀ الله به همه خلایق حتی انبیاء الهی ، امر شده است و منظور ما از خلیفۀ الله همان تجلی اول و نمایش نخستین ذات ربوبی است که مظهر علت فاعلی و همچنین علت غایی خلقت و اسم اعظم و وجه اکبر و آیینه ذات مخفی الهی می باشد که در روایات از آن به نور محمد و آل محمد علیهم السلام و در مباحث علمی از آن به حقیقت محمدیه تعبیر شده است.
پیامبران حامل خبری از خدای متعال بوده که خداوند متعال آن را «خبر بزرگ» می داند و واضح است که آنچه را خداوند خبر بزرگ بخواند عظمتش حکایت از عظمت ذات الهی می نماید.
منبع خبر ذات الهی است و خبرنگار این خبر بزرگ ، انبیاء و در رأس آنها خاتم انبیاء و مرسلین حضرت محمد صلی الله علیه و آله می باشد.
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
« عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ * الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ : (مردم) از چه خبر مهمی پرسش و گفتگو میکنند؟ از خبر بزرگ که در آن با هم به اختلاف کلمه برخاستند. »سوره نبأ آیات 1تا 3
و در جای دیگر می فرماید:
« قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ * أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ:بگو او خبر بزرگ است. شما از شنیدن آن خبر بزرگ اعراض میکنید.»سوره ص آیه 67 و68
توصیف این خبر با واژه «عظیم» ، عارفان و عالمان ربانی را بر آن داشته است که در اسرار این خبر دقت کنند تا از این خبر عظمت و بزرگی خدای متعال را دریابند ولی آنچه می تواند معنای «نبأ عظیم» را به ما بیاموزاند روایات ائمه هدی علیهم السلام است و بنده در کتاب «صهبای کوثر» بعد از آنکه واژه «لیلۀ القدر» را مطابق با حضرت زهرا و واژه«یوم الله» و «ایام الله» را مطابق با امیرمومنان علیهما السلام دانسته ام و برای اثبات آن به دلائل محکمی روی آورده ام به سراغ واژه «نباء عظیم» رفته و اثبات نموده که آنچه فارق بین حق و باطل و نور و ظلمت است ، ولایت علوی می باشد.
روایات نباءعظیم
1- « عن ابی حمزه، عن ابی جعفر علیه السلام: قال قلت له : جعلت فداک، ان الشیعة یسألونک عن تفسیر هذه الآیة « عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ عَنِ ٱلنَّبَإِ ٱلْعَظِيمِ» فقال : هی فی امیرالمؤمنین علیه السلام، کان امیرالمؤمنین علیه السلام، یقول: مالله عزّوجلّ آیۀ هی اکبر منّی، و لا لله نبأ اعظم منّی.[i]
از حضرت امام باقر علیه السلام سوال کردم : فدایت شوم شیعیان از شما سوال میکنند درباره تفسیر آیه اول سوره نباء، حضرت چنین فرمودند : نباء عظیم امیرالمؤمنین علیه السلام است و حضرت مولا چنین فرمودند که برای خدا نشانهای و خبری بزرگتر و با عظمت تر از من نیست.»
2- « روی الحافظ الحسکانی ( الحنفی ) عن فرات بن ابراهیم الکوفی (باسناده المذکور) عن ابی حمزة الثمانی، عن ابی جعفر – فی حدیث – قال : کان علی بن ابی طالب علیه السلام یقول لأصحابه :
( انا و لله، النباء العظیم،و الله، ما لله نبأ أعظم منی، و لا لله آیة اعظم منی).[ii]
و قال عمرو بن العاص فی قصیدته المعروفة : ( الجلجلیة ) التی یمدح بها علی بن ابی طالب علیه السلام و یخاطب فیها معاویة :
( نصرناک من جهلنا یا ابن هند علی النباء الأعظم الأفضل )
( فأین الحصی من نجوم السما و أیــن معاویـة من علی )
و قال غیره ( فی علی علیه السلام أیضا ) ( و قیل ) : هو لابن العاص أیضا :
( هو النباء العظیم و فلک نوح و باب الله و انقطع الخطاب ) [iii]
ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند : جدم امیرالمؤمنین علیه السلام به اصحاب خویش فرمودند : به خدا قسم من خبر بزرگ خداوند هستم و برای خدا خبری بزرگتر از من نیست و نشانه ای باعظمت تر از من وجود ندارد.
صاحب کتاب « علی فی القرآن » [iv] نقل میکند از عمروعاص که خطاب به معاویه (لعنۀ الله علیهما) در شعری چنین سرود :
یاری کردیم تو را از جهلمان ای پسر هند جگر خوار بر علیه بزرگترین و بافضیلت ترین خبر خدا و ریگ بیابان چه نسبت با ستارهی آسمان، همچنان که معاویه را چه نسبت با حضرت علی علیه السلام و علی علیه السلام ، خبر بزرگ خدا و کشتی نوح است و در حالیکه باب وحی بسته شده بود اما امیرالمؤمنین علیه السلام باب الله بود و هست.»
3- « عن سدیر، عن ابی عبدالله علیه السلام قلت له، قول الله تبارک تعالی « قُلْ هُوَ نَبَؤٌا عَظِيمٌ »، أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ » ؟ قال : الذین اوتوا العلم الائمة و النباء: الإمامة.[v]
سدیر میگوید محضر امام صادق علیه السلام از آیه «قل هو نباء عظیم انتم عنه معرضون» پرسیدم که معنای این آیه چیست؟ حضرت فرمودند: آن کسانی که علم (الهی و غیب) به آنها عطا شد ائمه اطهار علیهم السلام می باشند و خبر، امامت است.»
4- عن ابی حمزه، عن ابی جعفر علیه السلام: قال قلت له : جعلت فداک، ان الشیعة یسألونک عن تفسیر هذه الآیة «عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ عَنِ ٱلنَّبَإِ ٱلْعَظِيمِ قال ذلک الی ان شئت اخبرتهم و ان شئت لم اخبرتهم، لکنی اخبرک بتفسیرها ؟ قلت « عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ »
قال فقال : هی فی امیرالمؤمنین علیه السلام ، کان امیرالمؤمنین علیه السلام یقول : مالله عزّوجلّ آیة هی اکبر منّی، و لا لله نبأ اعظم منّی.[vi]
5- « و رواه الصفّار فی بصائر الدرجات، و فی آخر روایته : قال امیرالمؤمنین علیه السلام مالله آیة هی اکبر منّی، و لا لله نبأ اعظم منّی، و لقد فرضت ولایتی علی امم الماضیه، فأبت ان تقبلها.[vii]
ترجمه این روایات را قبلا آوردیم ولی اضافه بر مطالب سابق آن چیزی است که جناب صفار در بصائر الدرجات میفرماید که حضرت علی علیه السلام فرمودند : به خدا قسم برای خدا بزرگتر و باعظمت تر، از من نشانه و خبری نیست و خداوند ولایت من را بر امتهای قبل واجب نمود ولی آنها از قبولی آن خودداری نمودند (اگر چه همهی انبیاء به امامت و ولایت حضرت معترف بوده و ولایت حضرت و عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها، شرط نبوت آنان می باشد.»
6- « عن عبدالرحمان بن کثیر، عن ابی عبدالله علیه السلام فی قوله : « عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ عَنِ ٱلنَّبَإِ ٱلْعَظِيمِ » قال : النباء العظیم : الولایة و سألته عن قوله تعالی :»هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ » [viii] قال : ولایة امیرالمؤمنین علیه السلام [ix]
حضرت صادق علیه السلام فرمودند « نبا عظیم ولایت است ومنظور از ولایت در آیه44 سوره کهف ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام میباشد.»
7- « عن ابان بن تغلب، قال : سالت اباجعفر علیه السلام عن قول الله عزوجل : « عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ عَنِ ٱلنَّبَإِ ٱلْعَظِيمِ ٱلَّذِى هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ » قال : هو علی بن ابی طالب علیه السلام ، لاّن رسول الله صلی الله علیه و آله لیس فیه خلاف.[x]
حضرت باقر علیه السلام فرمودند : نبا عظیمی که در او اختلاف رخ میدهد و عدهای آنرا قبول نمینمایند حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام میباشد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مورد اختلاف مسلمانان نیست.
ما معتقدیم : در بین اصول اعتقادات تنها عقیده ای که در آن دشمنان تفرقه افکنی کرده و پیرامون آن اختلافات در بین مردم ایجاد نمودند امامت و ولایت امیرمؤمنان علیه السلام است و در اصل توحید و نبوت و معاد اختلافی بین آنان نیست اگر چه با نگاه دقیق، ما شیعیان ادعا داریم که توحید، نبوت و معاد ما شیعیان دوازده امامی مطابق با قرآن و روایات صحیح معصومین علیهم السلام است و فرقه های غیر شیعی همهی اصول عقاید اسلامی دارای اشتباهات و انحرافات فاحشی میباشند که به قسمتی از این اشتباهات و انحرافات عقیدتی آنها در کتاب ولیجه کیست تصریح شده است.
8- « ابن بابویه، قال : حدثنا حمزة بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد بن زید بن علی ابن الحسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام بقم فی رجب سنة تسع و ثلاثین و ثلاثمائة[xi]( قال : حدّثنی ابی، قال : اخبرنی علی بن ابراهیم بن هاشم فیما کتب الیّ فی تسع و ثلاثمائة ) قال : حدّثنی ابی، عن یاسر الخادم، عن ابی الحسن علیّ بن موسی الرضا علیه السلام ، عن ابیه، عن آبائه، عن الحسین بن علی علیه السلام ، قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله لعلیّ علیه السلام:
یا علی، انت حجة الله، و انت باب الله، و انت الطریق الی الله، و انت النباء العظیم، و انت الصراط المستقیم، و انت المثل الاعلی. یا علی، انت امام المسلمین، و امیرالمؤمنین، و خیر الوصیّین، و سیّد الصّدیقین. یا علی، انت الفاروق الاعظم، و انت الصدیق الاکبر.یا علی، انت خلیفتی [ علی امّتی ] و انت قاضی عنّی دینی، و انت منجز عداتی. یا علی، انت المظلوم بعدی. یا علی، انت المفارق [بعدی]. یا علی، انت المهجور، اشهد الله و من حضر من امّتی ان حزبک حزبی، و حزبی حزب الله، و انّ حزب اعدائک حزب الشیطان.[xii]
حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از اجداد خویش نقل میفرمایند :
که حضرت رسول اکرم به امیرمؤمنان علیهماالسلام فرمودند : یا علی شما،
حجت خدا و باب به سوی خدای متعال هستید و راه به سوی خدای متعال و
صراط مستقیم و خبر بزرگ الهی و مثل اعلی ( آیینه ی خدا نما ) و امام
مسلمین و امیرمؤمنین و بهترین جانشینان و سرور صدیقین و بزرگترین فرق
گذارنده بین حق و باطل و صدیق اکبر، شما می باشید.
ای علی شما جانشین من و ادا کننده دیون من و مظلوم بعد از من میباشید و
شما را دشمنان، کنار گذاشته و تنها می گذارند، خدا را شاهد میگیرم که
حزب شما، حزب من و حزب من، حزب خداست و حزب دشمنان شما
حزب شیطان است.»[xiii]
نتیجه: همان طور که شب قدر، ممیز و فارق بین حق و باطل و نور و ظلمت
است، نباء عظیم الهی یعنی امیر مؤمنان نیز، فاروق اعظم و ممیز بین حق و باطل است و از این جهت خداوند موضوع اعراض از نباء عظیم ( ذکر الله) و اختلاف در آن را در سورهی «نباء» و سورهی«ص» بیان فرمود و همچنین همانطور که در نبأ عظیم اختلاف می باشد و عده ای از آن اعراض کرده و خود را تباه نمودند، شب قدر هم شبی است که در آن اختلاف میباشد و اعراض کنندگان از آن، تباه کنندهی عمر و دین خود هستند.همچنین همان طور که شب قدر حامل خبر (اخبار ) عظیم است و در او امور مهمهای رقم میخورد، در خبر عظیم الهی یعنی امیرمؤمنان علیه السلام خداوند خبر(اخبار) عظیمی را از خود و نظام هستی قرار داده است. همچنین شب قدر تجلی طهارت الله است و ولایت نیز تجلی طهارت الله میباشد.برگرفته از کتاب صهبای کوثر استاد حجت الاسلام والمسلمین حاج سیدمحمدحسین میردامادی بحرالعلوم صفحه 261و262 با تطبیق آیات و روایات به این نتیجه می رسیم که انبیاء و رسولان حامل این «نبأ عظیم و خبر بزرگ الهی» می باشند و رسالت و نبوت آنها در اصل معنای اِخبار مردم به این خبر است و دیگر از امور دینی اعم از توحید و نبوت و معاد و همچنین امامت و وصایت در فقه اکبر و اخلاق و حقوق در فقه اوسط و احکام شرعی در فقه اصغر بعد از آن خبر ، مورد توجه خداوند بوده است و منهای آن خبر بزرگ ، این امور مورد توجه حضرت حق نیست و لذا در روایات از نبأ عظیم به ولایت امیرمومنان علیه السلام تعبیر شده است.
خداوند متعال کسانی که «ماانزل الله» را کتمان می کنند حداقل در دو آیه شریفه نکوهش فرموده است و واضح است که آنان منکران ولایت امیرمومنان علیه السلام در نظام تکوینی و تشریعی می باشند. این آیات عبارتند از:
1-إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ﴿البقرة: ١٥٩﴾ : آن گروه (از علمای اهل کتاب) که آیات واضحه و هدایتی را که فرستادیم کتمان نمایند بعد از آنکه آن را برای (هدایت) مردم در کتاب آسمانی بیان کردیم، آنها را خدا و تمام لعن کنندگان (از جن و انس و ملک) نیز لعن میکنند.
Those who conceal the clear (Signs) We have sent down, and the Guidance, after We have made it clear for the people in the Book,-on them shall be Allah’s curse, and the curse of those entitled to curse,- (2: 159)
2-إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَٰئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿البقرة: ١٧٤﴾ : آنان که پنهان دارند آیاتی از کتاب آسمانی را که خدا فرستاده بود و آن را به بهای اندک فروشند، جز آتش جهنّم در شکم نمیبرند و در قیامت خدا با آنها سخن نگوید و (از پلیدی عصیان) پاکشان نگرداند، و هم آنان را در قیامت عذابی دردناک خواهد بود.
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در این باره می فرمایند:
«ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی فی علی علیه السلام»[1]
و همچنین حضرت امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند:
«ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب «یعنی بذلک نحن و الله المستعان»[2]
و امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند:
«ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات فی صفۀ محمد و صفۀ علی و حلیته…»[3]
و نیز آن حضرت می فرمایند:
« ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات فی علی بن ابی طالب قال نزل جبرئیل بهذه الایۀ هکذا».[4]
در این قسمت لازم است به چند مطلب پرداخته شود:
اول: خداوند متعال در روز غدیر خم در حجۀ الوداع امر به ابلاغ «ماانزل الله» نمود و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را علیرغم مخالفت کتمان کنندگان و معاندان مأمور به اظهار حقانیت و ولایت امیرمومنان علیه السلام فرمود و امر به ابلاغ به ولایت آن حضرت و نشر مکتب علوی در کلیه ادوار زمان و برای عموم محبان و شیعیان لازم الاجراست و امر ابلاغ منحصر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمی باشد.
دوم: دشمنان این امر مهم را کتمان کردند باید به شیوه کتمان آنان پرداخت و همچنین باید شیوه ابلاغ ولایت علوی را بررسی مجدد نمود.
سوم: ولایت امیرمومنان علی علیه السلام باعث آزادی روح از زنجیر شیطان ونفس اماره می باشد و از این جهت اول کسی که با آن حضرت و غدیر خم مخالف است ، ابلیس می باشد پس باید شیوه مبارزه با او را نیز شناخت.
چهارم: در عصر فعلی که علائم ظهور امام زمان علیه السلام (علائم عمومی) یکی پس از دیگری آشکار می گردد شیوه اعلام ولایت علوی متفاوت است چنانچه شیوه مبارزه با آن حضرت نیز متفاوت شده است.
این بحث ادامه دارد.
پیوست:
[1] -البرهان فی تفسیر القرآن ج1 ص365
[2] -البرهان فی تفسیر القرآن ج1ص365
[3] -بحارالانوار ج35 ص58
[4] -بحارالانوار ج35 ص58
[i] – کافی ج 1 ص 207، ح 3 / و عنه فی تأویل الایات ج2 ص 757، ح 1 / تفسیر البرهان ج 6، ص 513، ح 1 / تفسیر الصافی ج 5، ص273
[ii] – شواهد التنزیل، ج 2، ص 317
[iii] – حاشیه شواهد التنزیل، ج 2، ص 318
[iv] – آیت الله شیرازی
[v] – بصائرالدرجات 227، ح1، / تفسیر البرهان ج 6، ص 513، ح2 / بحارالانوار ج 23، ص203، ح49 / تفسیر نورالثقلین ج 4، ص469، ح 83 / الهدایة القرانیۀ ج2، ص 96
[vi] – کافی ج 1، ص 207، ح 3 / تفسیر البرهان ج 8، ص194، ح 1 / تفسیر نور الثقلین ج 5، ص491، ح 5
[vii] – بصائر الدرجات 96، ح 3 / و عنه فی تفسیر البرهان 8، ص 194، ح 2 / تفسیر قمی ج 2، ص 401 / بحارالانوار ج 36، ص 1، ح 2 / تأویل الایات 2 : 758، ح 2 / بحارالانوار ج 36، ص 1، ح 2 / تفسیر البرهان 8، ص 195، ح 5
[viii] – سوره کهف آیه 44
[ix] – کافی ج 1، ص 418، ح 34 / بحارالانوار ج 24، ص 352، ح 71 / تفسیر البرهان 8، ص 194، ح 3 /
[x] – تأویل الایات 2 : 758، ح 3 / بحارالانوار ج 36، ص 2، ح 4 / تفسیر البرهان 8، ص195، ح 6
[xi] – ما بین القوسین لیس فی المصدر.
[xii] – عیون اخبار الرضا 7 ج 1، ص 9، ح 13 / بحارالانوار ج 38، ص 111، ح 46 / تفسیر البرهان ج 8، ص 195، ح 7
[xiii] – ادامه ی احادیث در متن عبارتند از : « الشیخ فی التهذیب، قال :حدثنا الحسین بن الحسن [ الحسینی ]، قال :حدثنا محمد بن موسی الهمدانی، قال : حدثنا علی بن حسان الواسطی، قال : حدثنا علی بن الحسین العبدی، قال : سمعت ( اباعبدالله ) الصادق 7، و ذکر فضل یوم الغدیر و العبادة فیه من صلاة و غیرها، و ذکر الدعاء عقیب الصلاة، و قال 7 فیه : و اکثر من قولک فی یومک و لیلتک ان تقول : « اللهم العن الجاحدین و الناکثین و المغّیرین ( و المبدّلین ) و المکذّبین بیوم الدین من الاولین و الاخرین.
اللهم فلک الحمد علی انعامک علینابالذی هدیتنا الی ولایة ولاة امرک من بعد نبیّک الائمة الهداة الراشدین، الذین جعلتهم ارکانا لتوحیدک و اعلام الهدی، و منار التقوی و العروة الوثقی، و کمال دینک و تمام نعمتک، فلک الحمد، آمنّا بک، و صدقّنا بنبیک، و اتّبعنا من بعده النذیر المنذر، و والینا ولیّهم، و عادینا عدوّهم و برئنا من الجاهدین و الناکثین و المکذّبین الی یوم الدین. »
« اللهم فکما کان من شأنک یا صادق الوعد، یا من لایخلف المیعاد، یا من هو کلّ یوم فی شأن، ان انعمت علینا بموالاة اولیائک، المسؤول عنها عبادک، فانّک قلت و قولک الحق : « ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ »، و قلت :« وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ » و مننت علینا بشهادة الاخلاص لک بموالاة اولیائک الهداة من بعد النذیر المنذر، و السراج المنیر، و اکملت الدین بموالاتهم،و البراءة من عدوّهم، و اتممت علینا النعمة التی جددّت لنا عهدک، و ذکرّتنا العهد و المیثاق و لم تنسنا ذکرک.
فانّک قلت : « وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى ».
اللهم بلی شهدنا بمنّک و لطفک بأنّک انت الله لا اله الّا انت ربّنا، و محمد عبدک و رسولک نبیاً و علی امیرالمؤمنین و الحجة العظماء، و آیتک الکبری و النباء العظیم الذی هم فیه مختلفون.
« و ذکر صاحب النخب، باسناده عن علقمه، انه خرج یوم صفّین رجل من عسکر الشام و علیه سلاح، وفوقه مصحف، و هو یقرأ « عم یتساءلون »فأردت البراز الیه، فقال لی علی مکانک و خرج بنفسه، فقال له :« أتعرف ٱلنَّبَإِ ٱلْعَظِيمِ ٱلَّذِى هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ ؟ قال :لا.»
فقال علی علیه السلام: انا و الله النباء العظیم الذی فیه اختلفتم و علی ولایته تنازعتم، و عن ولایتی رجعتم بعد ما قبلتم، و ببغیکم هلکتم بعد ما بسیفی نجوتم، و یوم الغدیر قد علمتم، و یوم القیامة تعلمون ما علمت، ثم علاه بسیفه، فرمی برأسه و یده.( مناقب ابن شهر آشوب 2 :276 / نهج الایمان ص553 / تفسیر البرهان 8 : 196، ح9 / تأویل الایات 2 : 759 / بحارالانوار 2 : 36، ذیل ح 4)
« و من طریق المخالفین : مارواه الحافظ محمد بن مومن الشیرازی فی کتابه المستخرج من تفاسیر الاثنی عشر، فی تفسیر قوله تعالی « عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ عَنِ ٱلنَّبَإِ ٱلْعَظِيمِ ٱلَّذِى هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ » یرفعه الی السدی، قال : اقبل صخر بن حرب حتیّ جلس الی رسول الله 9، فقال : یا محمد، هذا الامر من بعدک لنا ام لمن ؟
قال : یا صخر، الامر من بعدی لمن هو منّی بمنزلة هارون من موسی، فأنزل الله تعالی :»عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ عَنِ ٱلنَّبَإِ ٱلْعَظِيمِ»
منهم المصدقّ بولایته و خلافته، و منهم المکذّب بها، ثم قال :»کلاّ» و هو ردّ علیهم «سیعلمون» سیعرفون خلافته [ و ولایته ] اذ یسألون عنها فی قبورهم، فلا یبقی یومئذ [احد ] فی شرق الارض و لاغربها، و لا فی برّ و لا فی بحر، إلاّ و منکر ونکیر یسألانه عن ولایة علی امیرالمؤمنین7و خلافته بعد الموت، یقولان للمیّت، من ربّک ؟و ما دینک ؟ [ و من ] نبیّک ؟ و من امامک.( بحار الانوار 37: 358، ح 16 / الطرائف 95 ذیل ح 132 / کتاب الاربعین 39 / مناقب آل ابی طالب 2 : 276 / نهج الایمان :507 / تفسیر البرهان 8: 195، ح 8 / الهدایة القرآنیۀ الی الولایة الامامیة:ج 2، ص 397 و شبیه به این حدیث در کتاب الشواهد التنزیل از حسکانی حنفی ج 2، ص 318، رک : علی فی القرآن ج 2، ص 462 از آیت الله شیرازی )